همه در جستجوییم. دیگری را می بینیم رو برمی گردانیم خداحافظی ها بدون پاسخ رها می شوند در خلا. کاش می شد این را هم داد زد. فریاد زد که عزیزان! آشنایان! به دنبال پیری شب، همه شب می گردم. ندیده اید از کوچه شما عبور کرده باشد؟ ندیده اید که چطور آرام می گذشت. پسِ گام هایش نیلوفرها را ندیدید که می شکفتند؟ عزیزان جا پای رفته ای در برف ندیده اید؟